Arman Garshasbi – Zemestan

آرمان گرشاسبی – زمستان

مثل چشمه ها نبود، مثل آسمون نبود
اون که دیوونم کرد، لایق جنون نبود
همه چی دروغ بود، همه چی نقاب بود
بخت خوش خیالِ من، خواب خواب خواب بود
من باید میرفتم، با قطاری که برام
آخرین گلوله ی، آخرین خشاب بود
من باید میرفتم، زودِ زودِ زودِ زود
یکی توو خاطره هام زخم برداشته بود
نمیدونم قلبم، واسه چی ول کن نیست
من تمومش کردم، زندگی ول کن نیست
با همین حالِ خراب، با دلِ وامونده
از همه بریده و، از همه جا مونده
من باید میرفتم، با قطاری که برام
آخرین گلوله ی، آخرین خشاب بود
من باید میرفتم، زودِ زودِ زودِ زود
یکی توو خاطره هام زخم برداشته بود

keyboard_arrow_up
0
سبد خرید شما
  • No products in the cart.