❖ Ehsan Khajeh Amiri – Paeize Masmoom ❖

❖ احسان خواجه امیری – پاییز مسموم ❖

نگاهِ آسمون خیس
چشاش غرقِ ستاره
یه دشتِ سبز و آروم
که قلبش بی قراره
شبا رو شونه ی کوه
که سر میذاره مهتاب
زمین خورشیدو انگار
داره میبینه توو خواب
نگاهِ آسمون خیس
چشاش برقِ ستاره
یه دشتِ سبز و آروم
که قلبش بی قراره
شبا رو شونه ی کوه
که سر میذاره مهتاب
زمین خورشیدو انگار
داره میبینه توو خواب
یه احساسِ نگفته است
نمیدونم چه حالی
خدا نزدیکِ انگار
تمومِ این حوالی
چه آدما توو این دشت
به سختی دل سپردن
به هم دیگه چه آسون
رسیدن اما مردن
نسیمی اومد از راه
که بوی داس میداد
نفس هارو درو کرد
به جونِ خاک افتاد
کبوتر هارو پر داد
گلارو کاغذی کرد
توو اشکِ بچه گم شد
لبِ خشکِ زن و مرد
لبِ خشکِ زن و مرد
زمین گاهی خزونه
خزونشم اما این نیست
که این پاییز مسوم
دیگه فصلِ زمین نیست
توو فصلِ غنچه هایی
که پر پر بود از اول
نشسته خاکِ سر دشت
بباره درد و تاول
بباره درد و تاول
نسیمی اومد از راه
که بوی داس میداد
نفس هارو درو کرد
به جونِ خاک افتاد
کبوتر هارو پر داد
گلارو کاغذی کرد
توو اشکِ بچه گم شد
لبِ خشکِ زن و مرد
لبِ خشکِ زن و مرد
نگاهِ آسمون خیس
چشاش غرقِ ستاره
یه دشتِ سبز و آروم
که قلبش بی قراره
شبا رو شونه ی کوه
که سر میذاره مهتاب
زمین خورشیدو انگار
داره میبینه توو خواب

keyboard_arrow_up
0
سبد خرید شما
  • No products in the cart.