Farzad Farzin - Ghesseye Man

Farzad Farzin – Ghesseye Man

فرزاد فرزین – داستان مرد

چرا نمیپره از تووی سرم عطرِ تنت
مث آرامش محضه توو چشام زل زدنت
واسه عشقت یه تَنه، پا میذارم رو همه
دلِ من مال تو و قلبِ تو هم مالِ منه
عشقم، بغلِ تو یه جوریه که انگاری تووی بهشتم
از تهِ قلبم این شعرو فقط واسه ی تو نوشتم
با تو خوبه فقط عاشقی کردن
تو نترس و دلت رو بدش من
عشقم، بغلِ تو یه جوریه که انگاری تووی بهشتم
از تهِ قلبم این شعرو فقط واسه ی تو نوشتم
با تو خوبه فقط عاشقی کردن
تو نترس و دلت رو بدش من
بعد از این قصه ی ما دو تا رو هم
توو کتابِ عاشقا حَک میکنن
جای شیرین جای فرهاد اسم ماست
که باهاش ترانه ها رو میخونن
خوب نگاه کن عزیزم، دنیا هم میدونه
که یه روحیم توو دو تا جسم، تنمون زندونه
تو ازم دور نمیشی، تو تووی قلبِ منی
خودت هم بخوای نمیشه منو از یاد ببری
عشقم، بغلِ تو یه جوریه که انگاری تووی بهشتم
از تهِ قلبم این شعرو فقط واسه ی تو نوشتم
با تو خوبه فقط عاشقی کردن
تو نترس و دلت رو بدش من
عشقم، بغلِ تو یه جوریه که انگاری تووی بهشتم
از تهِ قلبم این شعرو فقط واسه ی تو نوشتم
با تو خوبه فقط عاشقی کردن
تو نترس و دلت رو بدش من

keyboard_arrow_up
0
سبد خرید شما
  • No products in the cart.