Puzzle and Asef – Hezaro Yek Shab

پازل بند و آصف آریا – هزار و یک شب

تو تو همونی که با من میسازه
آره همیشه به تو نیازه
من به شهر تو میشم عازم
خنده هات فرق داره با همه
تو همون فرشته که یه آدمه
اون چشمات قصه ی هزار و یک شبمه
من بی تو یه گردابم که
هی دور خودم میپیچم
نفهمیدم چی بودی
به جون من افتادی که من هنوزم گیجم
من بی تو یه گردابم که
هی دور خودم میپیچم
نفهمیدم چی بودی
به جون من افتادی که من هنوزم گیجم
خوشگله چشمات این خودش مشکله واسم
یه مرکز جاذبست که بهش پرته حواسم
من تو رو خوب میشناسم تو چفتی با احساسم
من همینو میخواستم که فاش توشه رازم
من بی تو یه گردابم که
هی دور خودم میپیچم
نفهمیدم چی بودی
به جون من افتادی که من هنوزم گیجم
من بی تو یه گردابم که
هی دور خودم میپیچم
نفهمیدم چی بودی
به جون من افتادی که من هنوزم گیجم

keyboard_arrow_up
0
سبد خرید شما
  • No products in the cart.