یادم نمیکنی، ز یادم نمیروی
یادت بخیر، یار فراموشکارِ من
فراموشت نکردم آخرین یار
که در بن بست عشقت مانده ام از آخرین بار
پُر از ابر است چشمم شانه ات کو؟
تو ای خانه براندازم نشان خانه ات کو؟
مرا یادِ تو دیگر داده بر باد
ولی یادت نمی آید مرا ای داد بیداد
یادم نمیکنی و ز یادم نمیروی
یادت بخیر یار فراموشکار من
بر باد داده ایم و به دادم نمیرسی
یادت بخیر بی خبر از حالِ من
فراموشت نکردم که نکردم
چنان با رفتنت از دست رفتم برنگردم
اگر چون آخرین پروانه در مشت
نیامدی مرا یک شب غم بی خبری کشت
اگر قلبم شبی از تپش افتاد
سری بزن به این خرابه ای خانه ات آباد
یادم نمیکنی و ز یادم نمیروی
یادت بخیر یار فراموشکار من
بر باد داده ایم و به دادم نمیرسی
یادت بخیر بی خبر از حالِ من